داشتن اهداف روشن برای هر سازمانی حیاتی است. این به اعضای تیم اجازه می دهد تا روی کاری که مهم است تمرکز کنند و نتایج قابل اندازه گیری را ارائه دهند. تعریف چنین اهدافی هرگز آسان نیست.
اما یک سلاح مخفی وجود دارد که می تواند در این زمینه به شما کمک کند و آن را OKR می نامند. OKR یک تکنیک هدف گذاری است که به تیم ها در ایجاد اهداف قابل اندازه گیری کمک می کند. در این مقاله، من نشان خواهم داد که چگونه طراحان محصول می توانند از این تکنیک استفاده کنند.
این مقاله به صورت ویدئویی نیز موجود است:
OKR چیست؟
OKR مخفف Objectives و Key Results است. ممکن است فکر کنید که OKR فقط دو جزء دارد، اما در واقعیت، سه جزء وجود دارد:
- اهداف همان چیزی است که تیم شما می خواهد به آن دست یابد. اهداف به تیم می گویند کجا باید برود. آنها اهداف روشن، به یاد ماندنی و الهام بخش هستند.
- نتایج کلیدی این است که تیم چگونه نتایج را در راستای هدف اندازه گیری می کند. باید ۳ تا ۵ نتیجه قابل اندازه گیری وجود داشته باشد که به دستیابی به یک هدف کمک می کند.
- ابتکارات اقداماتی هستند که تیم برای دستیابی به نتایج کلیدی باید انجام دهد.
نحوه نوشتن OKR
در اینجا یک الگو وجود دارد که می توانید از آن برای تعریف OKR استفاده کنید.
OKR در مقابل KPI
قبل از اینکه به بخشهای جداگانه OKR بپردازیم، توضیح تفاوت بین KPI و OKR ضروری است. بسیاری از مردم بر این باورند که KPI و OKR یک چیز هستند، که درست نیست.
KPI و OKR اهداف متفاوتی دارند.
KPI مخفف شاخص عملکرد کلیدی است و نوعی سنجش عملکرد است. KPI به ما کمک می کند ارزیابی کنیم که یک چیز در سازمان ما چقدر خوب کار می کند. به عنوان مثال، ما می توانیم نرخ حفظ مشتری را دنبال کنیم تا بفهمیم محصول ما چگونه مشتریان را حفظ می کند.
OKR به درک اینکه چگونه تیم می تواند به چیزی برسد کمک می کند. به عنوان مثال، اگر بخواهیم نرخ حفظ مشتری خود را از ۶۰ به ۸۰ ارتقا دهیم، چه باید بکنیم؟
همانطور که احتمالاً حدس زده اید، OKR و KPI می توانند مکمل یکدیگر باشند. KPI به نظارت بر عملکرد و شناسایی مناطقی که تیم می تواند بهتر انجام دهد کمک می کند. OKR می تواند نوآوری را هدایت کند و تصویر بزرگتری به شما بدهد.
اهداف نوشتن
هدف معناداری است که شما می خواهید به آن برسید. جهت سازمان یا تیم شما را تعیین می کند.
آن را به عنوان یک مقصد روی نقشه در نظر بگیرید.
سوالاتی که قبل از نوشتن اهداف باید پرسید:
- مهمترین حوزه کسب و کار ما که باید روی آن تمرکز کنیم چیست؟
- چرا این هدف برای ما اهمیت دارد؟
- چگونه هدف خود را در بیانیه ای بنویسیم که الهام بخش تیم ما باشد؟
نوشتن یک هدف خوب آسان نیست. بیایید دو هدف را با هم مقایسه کنیم.
به بهبود همکاری بین تیم های طراحی و موفقیت مشتری برای بهبود کیفیت خدمات مشتری ادامه دهید.
این هدف بد تعریف شده است زیرا:
- خیلی پر کلمه است
- مشخص نیست که چرا این هدف برای شرکت مهم است. در نتیجه هیچ انگیزه ای برای دستیابی به آن وجود ندارد.
- هیچ اطلاعاتی در مورد زمان برنامه ریزی تیم برای دستیابی به این هدف وجود ندارد.
این هدف به خوبی تعریف شده است زیرا:
- کوتاه و دقیق است
- سود برای شرکت مشخص است. قابلیت استفاده بهتر به معنای مشتریان راضی تر است.
- هنگامی که می خواهید به آن دست یابید، اطلاعات را پاک کنید.
هنگام نوشتن یک هدف، به یاد داشته باشید که آن را ساده و متمرکز نگه دارید. باید مثل شعاری باشد که روی تی شرت بنشیند.
نوشتن OKR یک فرآیند تکراری است – هر چه بیشتر بنویسید، بهتر در آن خواهید بود. به همین دلیل است که من قویاً تأکید می کنم که بر پیشرفت بیش از کمال تمرکز کنید.
نتایج کلیدی
اگر اهداف کلمات آرزوی یک رهبر هستند، نتایج کلیدی اعداد و معیارهای خاص یک دانشمند هستند. نتایج کلیدی به تعیین هدف و اندازه گیری پیشرفت به سوی آن کمک می کند.
سوالاتی که قبل از نوشتن نتایج کلیدی باید پرسید:
- چگونه بفهمیم که موفق هستیم؟
- چگونه می توانیم تأثیر کار خود را بسنجیم؟
- چه معیارهایی به ما کمک میکند تا در صورت موفقیت، اندازهگیری کنیم؟
- بیایید دو نتیجه کلیدی را با هم مقایسه کنیم.
با پیروی از اصول طراحی کاربر محور، محصول را قابل استفاده تر کنید.
این یکی بد تعریف شده است زیرا:
- خیلی مبهم است
- بدون تمرکز بر تاثیر
- هیچ جزئیاتی در مورد اینکه چگونه نتایج خود را اندازه گیری خواهیم کرد.
این یکی به خوبی تعریف شده است زیرا:
امتیاز کاربردپذیری مشتری معیاری از قابلیت استفاده است.
ما نواری را که می خواهیم به آن برسیم تعریف کرده ایم.
و زمانی که می خواهیم این کار را انجام دهیم.
مهم است که به یاد داشته باشید که یک نتیجه کلیدی خوب یک نتیجه است، نه خروجی. خروجی کاری است که شما انجام می دهید، مانند کاری که باید انجام دهید. نتیجه حاصل کار شماست.
ابتکارات
ابتکارات کارهایی هستند که تیم شما برای رسیدن به نتیجه انجام خواهد داد.
سوالاتی که باید قبل از نوشتن Initiatives بپرسید
برای موفقیت باید چه کار کنیم؟
در این دوره چه کاری می توانیم انجام دهیم؟
چه کسی باید درگیر شود؟
وقتی به نتایج کلیدی در مقابل ابتکار فکر می کنید، به یاد داشته باشید که نتایج کلیدی نتایجی هستند که می خواهید اتفاق بیفتد، در حالی که ابتکارات خروجی هستند – فعالیت هایی که برای رسیدن به آن انجام می دهید. از آنجایی که میخواهیم امتیاز قابلیت استفاده مشتری را بهبود ببخشیم، باید روی تحقیقات کاربر و تست قابلیت استفاده سرمایهگذاری کنیم.
هنگام برنامه ریزی ابتکارات
در اینجا چند نکته وجود دارد که باید هنگام برنامه ریزی ابتکار در نظر بگیرید:
- منابع اطمینان حاصل کنید که منابع، زمان و پول لازم و همچنین مشارکت ذینفعان را در اختیار دارید.
- تمرکز. اشتباه بزرگی که بسیاری از مدیران هنگام برنامه ریزی کار مرتکب می شوند، جاه طلبی بیش از حد است. OKR به تیم کمک می کند تمرکز خود را حفظ کند، اما زمانی که تیم تلاش می کند به طور همزمان به چند هدف دست پیدا کند، از دست دادن تمرکز آسان است. از آنجایی که هر هدف ممکن است ابتکارات کلیدی زیادی داشته باشد، معمولاً بهتر است تنها یک هدف در هر فصل انتخاب شود و برای دستیابی به نتایج خوب روی آن تمرکز شود.
- اندازه گرفتن. تعریف مجموعه ای از معیارها برای نظارت بر ابتکارات کلیدی ضروری است. این به شما کمک می کند بفهمید که آیا در مسیر درستی حرکت می کنید یا خیر.
بهترین روش ها برای OKR
- OKR های زیادی تنظیم نکنید. وقتی صحبت از OKR می شود، کمتر، بیشتر است. از قرار دادن هر کاری که انجام می دهید در OKR خودداری کنید. ابتدا روی چیزهای مهم تمرکز کنید.
- ابتدا استراتژی را تعریف کنید سپس OKR را تعریف کنید. اگر اعضای تیم هدف سازمان و مقصد آن را درک نکنند، OKR تیم را برای انجام کاری ترغیب نخواهد کرد. OKR به سادگی کار نمی کند زیرا مردم کار خود را بدون احساس هدف و الهام انجام می دهند.
- شفافیت کلیدی است. اهداف تیم باید برای هر کسی در سازمان شما قابل مشاهده باشد. همچنین باعث افزایش آگاهی خواهد شد.