اصطلاح “تکشاخ” مدتهاست که تصورات افراد در دنیای استارتاپ را به خود مشغول کرده است. در ابتدا، این اصطلاح برای استارتاپهایی که ارزش آنها بیش از یک میلیارد دلار است، ابداع شد و نماد نادری و موفقیت جادویی بود.
اما مانند هر چیز دیگری، اصطلاح “تکشاخ” نیز از آن زمان تکامل یافته و به دنیای همیشه در حال تغییر استخدام و شرح وظایف شغلی، به ویژه در جوامع فناوری و طراحی، نفوذ کرده است.
در اینجا، اصطلاح “تکشاخ” به افرادی اشاره دارد که مجموعهای چشمگیر از مهارتها در حوزههای مختلف دارند. اینها مهارتهایی بودند که بهطور سنتی بین چندین متخصص تقسیم میشدند، همگی به منظور کاهش هزینهها و سادهسازی عملیات.
در ابتدا، من فکر میکردم که این موجودات افسانهای به توسعه فناوری محدود میشوند، جایی که تقاضا برای توسعهدهندگانی با تواناییهای فنی گسترده به امری معمول تبدیل شده است.
اما من معتقدم که چشمانداز استخدام در زمینه طراحی اکنون شاهد ظهور “طراح تکشاخ” است. به نظر عجیب میرسد، اما شرکتها به دنبال این نوع نادر از طراح هستند که همزمان در طراحی تجربه کاربری (UX)، طراحی رابط کاربری (UI)، طراحی محتوا و تحقیقات UX مهارت دارد. برخی حتی به دنبال طراحان نادری هستند که بتوانند برنامهنویسی نیز انجام دهند.
چگونه اقدامات کاهش هزینه در حال تغییر نقشهای شغلی هستند
در عصر محدودیتهای اقتصادی و کاهش هزینهها، کسبوکارها تلاش میکنند با سفتتر کردن کمربندها و صرفهجویی، اغلب به هزینهی رویههای استخدامی پایدار، خود را سرپا نگه دارند.
منطق ساده است، اگرچه دارای نقص: تعداد کمتری از افراد را استخدام کنید تا کار بیشتری انجام دهند. اما این رویکرد ارزش تخصص نقشها و خلاقیتی که از فرآیند طراحی تعاملی ناشی میشود را نادیده میگیرد.
طراحی در اساس خود یک فرآیند تعاملی است. طراحی زمانی رشد میکند که طراحی UX، طراحی UI، طراحی محتوا و تحقیقات UX هر کدام دیدگاه و تخصص منحصر به فرد خود را به میز طراحی بیاورند. این همکاری مهارتها جایی است که زیبایی طراحی شکل میگیرد، زیرا هر دیدگاه برای ایجاد تجربیات کاربری که نه تنها کاربردی بلکه جذاب و کاربرپسند نیز هستند، حیاتی است.
بررسی معایب بارگذاری بیش از حد بر طراحان
جستجو برای طراحان تکشاخ دارای معایب قابل توجهی است. با انتظار از یک فرد برای انجام حجم کاری که برای چندین نفر طراحی شده است، خلاقیت را سرکوب کرده و روحیهی همکاری که برای طراحی نوآورانه ضروری است را محدود میکنیم.
فرآیند طراحی باید شامل جلسات ایدهپردازی باشد که در آن ایدهها آزادانه جریان پیدا کنند، حلقههای بازخورد که تشویق به بهبود و اصلاح میکنند و تنوع دیدگاهها که به چالش کشیدن و الهام بخشیدن را به همراه دارد.
اما وقتی یک نفر مسئول انجام تحقیقات، ایجاد وایرفریمها و نوشتن متنها میشود، مراحل حیاتی مانند ایدهپردازی از فرآیند حذف میشوند.
فضای کمی برای یادگیری یا رشد وجود دارد؛ در عوض، خطر سوختگی شغلی بالاست. علاوه بر این، این بارگذاری میتواند به نتایج ناکارآمد منجر شود. این طراح تکشاخ به سرعت راهحلهایی را ارائه میدهد که ممکن است به طور کامل نیازهای کاربران را برآورده نکند و چیزی که در صنعت به عنوان بدهی فنی و تجربهای شناخته میشود را انباشته میکند. این بدهی هزینه بیشتری برای کسبوکار خواهد داشت زیرا نیاز به منابع اضافی برای اصلاح دارد و زمان و مالیات بیشتری را میطلبد.
جشن گرفتن تخصص در دنیای طراحی
از بسیاری جهات، انتظار از یک طراح برای برتری در چندین حوزه مانند انتظار از یک مدیرعامل برای تخصص همزمان در فناوری، مالی، بازاریابی و توسعه محصول است. این یک انتظار غیرواقعی و ناپایدار است.
در حالی که داشتن درک کارکردی از حوزههای مختلف در طراحی تجربه کاربری (UX) برای طراحان مفید است، جادوی طراحی زمانی رخ میدهد که کارشناسان در حوزههای تخصصی بسیار خاص با یکدیگر همکاری کنند و عمق دانش خود را به پروژه بیاورند.
همانطور که جوامع طراحی و فناوری به تکامل خود ادامه میدهند، نیاز به تعادل بین دانش گسترده و تخصص عمیق بیشتر شناخته میشود. برنامههای آموزشی شروع به انعکاس این تغییر کردهاند و برنامههایی را ایجاد میکنند که هدفشان تولید فارغالتحصیلان چند جانبه است که همچنین تشویق به توسعه تخصص عمیق در حداقل یک حوزه میشوند.
این روایت که بهترین طراح یک همهکاره است، گمراهکننده و برای پایداری طراحی به عنوان یک حرفه و یک هنر زیانآور است. من به شدت معتقدم که نوآوری واقعی از همکاری نشأت میگیرد، جایی که ذهنها و مهارتهای متنوع برای حل مشکلات پیچیده با هم کار میکنند. احترام به این تنوع و سرمایهگذاری در آن در نهایت به محصولات و تجربیاتی منجر میشود که کاربران نه تنها از آنها استفاده میکنند بلکه عاشق آنها میشوند.