صدا بر تجربه کاربری چه تاثیری دارد و چرا طراحان تجربه ی کاربری اغلب از آن غافل می شوند؟
تصور کنید که برای خرید به فروشگاهی رفته اید. پس از تمام شدن خریدتان و درست زمانی که قصد ترک فروشگاه را دارید با دری مواجه می شوید که نحوه ی بازکردن آن را نمی دانید و هنگامی که موفق به باز شدن آن می شوید صدای وحشتناکی ایجاد می شود. مهم نیست که چقدر تجربه خریدتان خوشایند بود و یا نحوه ی برخورد فروشندگان چقدر دوستانه و صمیمی بوده است، شما احساس بسیار بدی پیدا خواهید کرد زیرا آخرین چیزی که قبل از خروج از فروشگاه با آن برخورد می کنید دری می باشد که نمی توانید باز کنید و صدای بسیار وحشتناکی را تولید می کند.
ممکن است در شما حس شرمندگی ایجاد شود و خودتان را مقصر بدانید و در حالت کلی این تجربه بر ضمیر ناخودآگاه شما تأثیر منفی می گذارد. این یک نمونه از تجربه های ناخوشایند ناراحت کننده و تحقیرآمیز ما در زندگی روزمره است.
این موضوع حتی در محصولات دیجیتالی مختلف نیز دیده می شود و اغلب شرکت ها صداهای ارزان قیمت تولید شده در کتابخانه جلوه های صوتی در بازار انبوه را دانلود می کنند و محصولات خود را با استفاده از آن ها منتشر می کنند.
تاثیر صدا بر تجربه کاربر
واقعیت این است که بیشتر بازاریابان و طراحان برند از تأثیر صدا بر تجربه ی کاربر و یا مصرف کننده آگاهی ندارند. در واقع تأثیر روان شناختی و عاطفی آن بیشتر از آن چیزی است که فکر می کنید. در سال گذشته یک گروهی از افراد برای تعیین کردن این موضوع از آزمون ها و تست های مختلف استفاده کردند و یک تست آنلاین که به طور علمی قدرت ارتباطات فرد با موسیقی اندازه گیری می کند را ایجاد کردند.
در این مطالعه ، آن ها قدرت ارتباط بین ۲۰ صوت مختلف ( از آواز پرنده گرفته تا صدای ترمز ماشین ) و احساسی که آن ها در انسان ها به وجود می آورند را بررسی و ارزیابی کردند. در این آزمون برای هر نوع صدا نمره شاخص در نظر گرفته می شد که این نمره میزان احساس منفی یا مثبت در فرد را نشان می داد.
طبق نتایج این آزمایش ارتباط ۸۶ درصدی بین احساس افراد در سطح ناخودآگاه و تمایل آگاهانه آن ها برای اجتناب از شنیدن صدا ها پیدا کردند. به زبان ساده تر آن ها دریافتند که احساس مثبت بیشتر باعث وفاداری بیشتر خواهد شد و این احساس مثبت از طریق شنیدن صداهای خوشایند در آن ها به وجود امد.
در واقع اگر کاربران در معرض صداهای ناخوشایند قرار گیرند در درونشان به صورت ناخوداگاها واکنش های منفی ایجاد می شود و در نهایت این موضوع برای آن ها تجربه ی بسیار بدی را به ارمغان می آورد. در نهایت ، این تصور نامطلوب می تواند استفاده از یک محصول و یا دستگاه را کاهش دهد و کاربران را از آن دلسرد کند.
تحقیقات آن ها نشان داد که صدای جیغ دردناک ناخوشایندترین صدای آزمایش شده (با شاخص عاطفی ۹۱.۵) است، در حالی که صدای خنده کودک دلپذیرترین صدا است ( با شاخص عاطفی ۱۱۶.۸). این نمرات اندازه گیری عینی آنچه را که به طور غریزی می دانیم ارائه می دهد، اما همچنین دریافتیم که بسیاری از صداهای طراحی شده در قلمرویی قرار می گیرند که نشانگر فقدان طراحی صوتی هدفمند است.
این صدای ناخوشاند در فروشگاه جذابیت احساسی ۹۵.۷ دارد، کمی بیشتر از کشیدن گچ روی تخته سیاه. در همان محدوده، صدای بوق مایکروویو معمولی وجود دارد. آن ها جذاب ترین صدایی که برای آزمایش طراحی کرده اند صدای آب و هوا بوده است و در جایی بین صدای ارکستر و صدای کف زدن است (شاخص عاطفی = ۱۰۷.۸).
در این آزمایشات همچنین کشف کردند که صداهای پس زمینه همچنین در تأثیر صدا بر احساسات ما نقش دارد. به عنوان مثال، آن ها دو صدای هشدار برای صفحه کلید امنیتی یک خانه را ارزیابی کردند- یکی با صدای بلند و دیگری با صدای کمتر. نتایج این گونه بود که صدای بلند در منطقه پریشان عاطفی باقی می ماند، اما صدای کمتر احساس مثبتی در سطح ناخودآگاه افراد ایجاد کرد.
در واقع هر دو نوع صدا از جنس هشدار برای یک تهدید و خطر بودند اما به دلیل بالا و پایین تر بودنشان احساسات کاملاً متفاوتی در افراد ایجاد کردند.
نتیجهگیری
بنابراین شما به عنوان یک طراح تجربه کاربری زمانی که این صداها را در یک محصول قرار می دهید باید به احساسی که در درن کاربران ایجاد می کنند توجه داشته باشید. نکته قابل توجه برای طراحان برند و محصولات این است که صدا بسته به میزان کارآیی استفاده از آن ، می تواند ارزش ایجاد کند و یا آن ارزش را از بین ببرد. مهم نیست که یک محصول چه کارایی دارد ، طراحان می توانند با ایجاد صداهای گیرا و مناسب جذابیت ، همدلی ، کارایی و تجربه ی دلپذیری را برای یک محصول به ارمغان بیاورند. این امر مستقیماً تمایل مصرف کنندگان را برای تعامل با برند و یا محصول بیشتر می کند.
منبع: wired.com